معنی مرغ پر ریخته

حل جدول

لغت نامه دهخدا

مرغ پر

مرغ پر. [م ُ پ َ](نف مرکب) سریعالحرکه. تیزرو. || در بیت ذیل استعاره از تیر است:
دیودلان سرکشش حامل عرش سلطنت
مرغ پران ترکشش پیک سبای مملکت.
خاقانی.


ریخته

ریخته. [ت َ / ت ِ] (ن مف / نف) روان شده. (از ناظم الاطباء). سرازیرگشته. (از فرهنگ فارسی معین). صفت مفعولی از ریختن به معنی سرازیرگشته و جاری شده (در مایعات). (از شعوری ج 2 ص 20):
به توران نهد روی بگریخته
شکسته دل و دیده ها ریخته.
فردوسی.
|| جاری کرده. روان ساخته. سرازیرکرده. (یادداشت مؤلف). || ذوب شده. (از ناظم الاطباء). چیزی است که از قالب ریزند و آن خیلی خوش قباره می باشد. (آنندراج). سیم و زر و دیگر فلزات ذوب شده و در قالب ریخته. (از شعوری ج 2 ص 20):
ز زر خایه ای ریخته صدهزار
ابا هریکی گوهر شاهوار.
فردوسی.
یکی حلقه زرین بدی ریخته
از آن چرخ کار اندر آویخته.
فردوسی.
تنبک را چو کژ نهی بیشک
ریخته کژ برآید از تنبک.
فرخی.
در مقدور هیچ آدمی نیست که از آن عمارت خشتی جدا کنند از احکام ریخته که فرمودند. (تاریخ طبرستان).
- ریخته دم، تیغی یا کاردی که روی آن یعنی تیزی و آب آن از زدن برچیز سخت شکسته و ریخته باشد. (غیاث اللغات).
- ریخته کردن، سد ساختن. بند ساختن. (یادداشت مؤلف): در میان محلت بلقاباد و حیوه رودی است خرد و به وقت بهار آنجا سیل بسیار آمدی و مسلمانان را از آن رنج بسیار بودی. مثال داد تا با سنگ و خشت پخته ریخته کردند و آن رنج دور شد. (تاریخ بیهقی).
- مصرعه ٔریخته یا مصرع ریخته، مصرعی که بی تکلف و بی تأمل یافته شود. (آنندراج) به ماده ٔ مصراع و مصرعه رجوع شود:
بی چراغ است اگر بزم خیالم غم نیست
مصرعه ٔ ریخته شمعی است که در عالم نیست.
طاهر غنی (از آنندراج).
- معنی ریخته، معنی که بی تکلف و بی تأمل یافته شود. (آنندراج):
معنی ریخته در قالب لفظ
جوهر خامه ٔ فولاد من است.
ملا مفید بلخی (از آنندراج).
|| پاشیده شده. افشان شده. (ناظم الاطباء). متلاشی شده. (از یادداشت مؤلف). پراکنده. از هم پاشیده:
پرکنده چنگ و چنگل ریخته
خاک گشته باد خاکش بیخته.
رودکی.
زده باد گردنت و خسته روان
به خاک اندرون ریخته استخوان.
فردوسی.
چندانکه بدان حدود رسید بغراخان تاختن آورد و فایق بی توقعی و تعرف حالی منهزم و ریخته با بخارا آمد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 86). لشکر خصم از پی او درآمدند و گله کردند و از بس اضطرار، ریخته و منهزم برفت. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 66).
زلیخا یکی مرده بُد ریخته
کنون شد یکی حوری انگیخته.
شمسی (یوسف و زلیخا).
- از هم ریخته شدن، پراکنده شدن. پاشیده شدن. (ناظم الاطباء).
- ریخته پاشیده، درهم برهم.شلوغ پلوغ. (یادداشت مؤلف).
- فروریخته، متلاشی شده:
اکنون که بدین دولت بازآمد بنگر
تا چون شود این ملک فروریخته از بار.
فرخی (دیوان ص 157).
|| افگنده شده. (ناظم الاطباء). یک یک افکنده. (یادداشت مؤلف):
جنگ کرده نشسته اندر زین
برتن کرسه دم ریخته فش.
منجیک.
|| از ظرف خود خارج شده. (ناظم الاطباء): شمع را دید ایستاده و شاهد نشسته و می ریخته و قدح شکسته. (گلستان). || نوعی شعر ملمع از فارسی - هندی (مستعمل در هند). (فرهنگ فارسی معین).
- زبان ریخته، زبان درهم و برهمی که مرکب است از فارسی و هندی. (ناظم الاطباء). زبان اردو. (یادداشت مؤلف).
|| کلام مخلوط به دو زبان یا زیاده و این مجاز است. (یادداشت مؤلف).
|| شربت و دوای تربیت شده باشد. || تخم مرغ برشته شده. || ساروج. || گچ. (از ناظم الاطباء). || (اصطلاح بنایان) قسمی ساختن گچ زفت تر از آمده. (یادداشت بخط مؤلف). || خانه ٔ سنگی. (ناظم الاطباء).


موی ریخته

موی ریخته. [ت َ / ت ِ] (ن مف مرکب) کچل و کل. موی رفته. || مرغ کریزکرده و تولک کرده. (ناظم الاطباء).


ریخته پا

ریخته پا. [ت َ / ت ِ] (ص مرکب) اسبی که تناسب اعضاء و مفاصلش بغایت خوب باشد گویا به قالب ریخته اند. (آنندراج) (از غیاث اللغات):
سخت سم نرم دم آگنده سرین پهن کفل
چرب مو خشک پی افروخته سر ریخته پا.
سنجر کاشی (از آنندراج).

فرهنگ فارسی هوشیار

مرغ یاقوت پر

مرغ یاکند پر گواژ: آتش


ریخته

(اسم) روان شده سرازیر گشته، پاشیده شده، ذوب شده، شربتی و دارویی که با شکر پرورده شده، تخم مرغ برشته، ساروج، نوعی شعر ملمع از فارسی و هندی (مستعمل در هند) .

واژه پیشنهادی

آشپزی

مرغ شکم پر

مرغ شکم پر
مرغ 1 عدد .  مغز گردو 1/2 لیوان .  پیاز 2 عدد .  سیر 2 حبه .  زعفران دم کرده 2 قاشق چایخوری
سبزی معطر (جعفری یا گشنیز) 2 قاشق غذاخوری .  رب گوجه فرنگی 1 قاشق چایخوری
رب انار 2 قاشق غذاخوری .  زرشک 1 قاشق غذاخوری .  کره مقدار لازم .  نمک و فلفل مقدار لازم
طرز تهیه:  داخل ماهیتابه مقداری روغن بریزید، پیاز و سیر را خرد کنید و در روغن تفت دهید تا نرم شوند سپس سبزی معطر را اضافه کنید و تفت دهید تا سبزی سرخ شود، در ادامه گردوهای خرد شده، زرشک، زعفران دم کرده، رب گوجه فرنگی و رب انار را اضافه کنید، کمی تفت دهید و از روی حرارت بردارید.
موادی که آماده کرده اید را داخل شکم مرغ بریزید و با دست خوب پخش کنید تا تمام سطح داخلی مرغ به این مواد آغشته شود سپس با نخ کوک یا هر نوع نخ ضخیمی که دارید مرغ را جمع کنید.
ابتدا نخ را از پشت گردن مرغ به سمت جلوی سینه ها بیاورید و زیر استخوان سینه نخ را بپیچانید سپس دو طرف نخ را به بخش انتهایی پای مرغ 2 بار بچرخانید و گره بزنید (در زمان پیچاندن نخ را بکشید تا مرغ جمع شود).
نخ های اضافی را قیچی کنید، کره را آب کنید سپس با دست تمام سطح مرغ را با کره آب شده ماساژ دهید (میتوانید برای آبدار ماندن مرغ زیر پوست سینه مرغ را به آرامی بلند کنید و فاصله میان پوست و گوشت را نیز به کره آغشته کنید).
پس از اماده شدن مرغ روی آن مقداری نمک و فلفل بپاشید، مرغ را داخل ظرف پیرکس یا سینی فر قرار دهید و 2 لیوان آب داخل ظرف بریزید (میتوانید به جای آب با سبزیجاتی مانند سیب زمینی، هویج و … زیر مرغ را پر کنید).
مرغ داخل فر با دمای 180 درجه سانتیگراد به مدت 1 ساعت قرار دهید تا مرغ پخته و روی آن طلایی شود (ممکن است زمان بیشتری لازم باشد) سپس نخ های اطراف مرغ را جدا کنید و مرغ را سرو نمایید.

فرهنگ عمید

ریخته

ویژگی مایعی که در ظرف یا جایی جاری شده، ریخته‌شده،
پراکنده‌شده، تکه‌تکه‌شده،
[مجاز] ازبین‌رفته،
ذوب‌شده و به‌قالب‌درآمده،
[قدیمی] پوسیده و تجزیه‌شده،

فرهنگ معین

ریخته

انداخته شده، پاشیده شده، ذوب شده. [خوانش: (تَ) [په.] (مص م.)]

فارسی به عربی

ریخته

مائع

گویش مازندرانی

ریخته

بی درنگ – پیاپی

معادل ابجد

مرغ پر ریخته

2657

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری